عبدالله سلاحی روزنامه نگار کوشایی است که دنیای رسانه را در کابل ترک میکند. او رسالت بی طرفانه ی رسانه های کشور را در قهقرا می بیند و انگیزه و علاقه اش به تزلزل می افتد .
با او مصاحبه ای داریم و میخواهیم از زبان او دلیل استعفایش را بشنویم :
●خبرنگار جوان از خود بگویید :
_من متولد ولایت محروم و دورافتاده دایکندی هستم؛ اما در بلخ بزرگ شدهام. تحصیلاتم را تا لیسانس نیز در بلخ بهپایان رساندهام که در رشته خبرنگاری بوده است.
بهطور پراکنده، میتوانم بگویم سه سال در رشتهای که خواندهام، مشغول کار بودهام. بیشتر در بخش روزنامه و نشریهنگاری، چه رسمی و چه غیررسمی، کار گردهام.
●چه دلیلی موجب شد تا شغل مورد علاقه تان را ترک کنید ؟
_از دستدادن علاقه و باورم به ژورنالیسم. شرایطی که من در طول کارم دیدم، به من فهماند که ژورنالیسم نه تنها راه مبارزه برای آزادی نیست که برعکس با قدرت و حاکمیت دستش یکیست و در بسیاری اوقات نهاد رسانهای و پشتیبانهایش بر خبرنگار اعمال قدرت میکنند.
خبرنگار بهعنوان یک گارگر رسانهای، از هیچ حمایت و آزادیای برخوردار نیست و برای یک لقمه نان باید، تمام روز، تمام خطرهای روز را بپذیرد، در حالی که صاحبان رسانه و حامیان آنها، یا به فکر پروژه تازه هستند و یا در بیرون برای خود زندگی امن و فارغ از خطر، تدارک میبینند.
من به این باور رسیدم که ژورنالیسم، مردم را طرد میکند و هیچ ربطی با آنان و نیازهای آنان ندارد. ژورنالیسم، از زندگی ما هیچی نمیداند و همیشه مشغول سیاستمداران و قدرتمندان است.
●رسانههای افغانستان چه مراحل و شرایطی را طی کرده و اکنون در چه درجه ای قرار دارند؟
_رسانههای افغانستان، مراحل و شرایطی را که باید با آن به دیدگاه مردم توجه میکردند و موضع مردمی میساختند، بدون هیچ دستآوردی پشت سر گذاشتند.
رسانههای کشور، همیشه دنبال مخاطب بودهاند و مخاطب را به هر قیمتی میخواهند. بنابرین، رسانههای بدون موضع مردمی، چیزی جز بیزنس نیست. مرحله انتقادی و بهدرد بخور، در همان سالهای ابتدایی ممکن بود که متاسفانه همهاش به باد فنا رفت.
●چه مسایلی را در فراز و فرود رسانه های افغانستان موثر می دانید ؟
_مخاطبگراییِ محض، سیاست روزمره، دشمنی ساختگی با تروریسم و شعار مزخرف ” خبر مردم است”.
مخاطبگرایی محض را قبلاً هم توضیح دادم که به هر قیمتی فقط بیننده و خواننده، میخواهد، پس سعی میکند نشرات آبکی و فریبنده داشته باشد تا کسب درآمد کند.
سیاست روزمره، اتفاقات و رفتارهای سیاسی است. سیاستهایی که هیچ اهمیتی ندارد اما نشرات یک رسانه را تحت تاثیر آورده و شامل آن میشود. این سیاستگران هستند که با سخنهای گزافهشان ستونهای روزنامهها و برنامههای تلویزیونی را پر میکنند در حالی که اتفاقات زیاد دیگری وجود دارد که ارزش اجتماعی دارد اما شهرت سیاستمدار، مانع نشر آن شده و ارزش دروغینی را یر اساس شناختهبودن، تولید میکند.
دشمنی ساختگی با تروریسم، یعنی اینکه رسانههای افغانستان به طور کامل فعالیتهای تروریستی را پوشش میدهند اما چون مشروعیتشان را از جناح ضد آن جریان میگیرد، دشمن تروریسم معرفی میشود. در حالی که این واقعیت ندارد. زمانی که گفتارهای ضد طالبانی جناحی در رسانههای نشر شود، آن را تبلیغات میخوانند و پیام بازرگانی، زیرا دشمنی خود نهاد رسانه با تروریسم، علنی نیست و حرفهای نیروهای امنیتی را علیه طالبان، فقط یک پیام بازرگانی میدانند.
رسانه در افغانستان حتا در برابر تروریسم، بیطرف است و این خود نشان میدهد که چقدر بیریشه است و هیچ ربطی به مردم ندارد.
شعاریهم که یادآور شدم؛ خبر مردم است، یعنی مردم فقط برای آنچه بر سرشان میآید، اهمیت دارند. مردم افغانستان، جز اینکه کشته شوند، گرسنگی بکشند، نامید باشند و… ارزشی برای رسانه ندارد چون اینجا خبر فقط همینهاست و مردم نیز فقط همین شرایط بد را دارند.
رسانه، برای بهبود وضعیت کاری نمیکند چون بیطرف است حتا طرف مردم هم نیست.
●برای دنیای رسانه افغانستان چه خواسته ای از مسوولین ذی ربط دارید؟
_از مسئولین میخواهم که واقعاً مسئولین باشند و با جان و زندگی ما تجارت نکنند.