خوابِ اندیشه؛ وضعیت نابسامان کتاب و کتابخوانی

207

کتاب، کتاب‌خوانی، کتاب‌خانه، کتا‌ب‌خوان؛ زیباترین واژه‌ها در واژه‌نامه‌ی فرهنگیان یک جامعه است. این واژه‌ها هرقدر درشت‌تر و پرکاربردتر باشد به‌همان‌سان اجتماع از ویژه‌گی‌های مثبتِ فَربه‌تر و خوب‌تر برخوردار است. شهری‌که کتاب‌خانه‌‌هایش از کتاب‌خوان و فرهنگی خالی باشد و آمیزشِ خِرد و اندیشه بین آدم‌هایش صورت نگیرد، به‌راستی محکوم به‌زوال و نابودی‌ست.

چندروزپیش به‌پل‌سرخ کابل، مارکیت ملی رفته بودم تا لحظاتی در کتاب‌فروشی‌ها وقت بگذرانم. باتأسف آن پیش‌بینی‌ای که داشتم؛ یعنی بروم به‌کتاب‌خانه چه‌قدر فضای گرم و صمیمانه‌ای باشد! ولی با این وضع روبه‌رو نشدم، بلکه با یأس، فضای ناامیدی روبه‌رو شدم. اکثر کتاب‌فروشی‌ها بسته بودند و دروازه‌هاشان قفل. کتاب‌ها را از پشت شیشیه تماشا ‌کردم.

به‌کتاب‌فروشی‌ای داخل شدم و بعد از سلام به کتاب‌فروش که پسر جوانی بود، به‌دیدن و ورق‌زدن کتاب‌ها پرداختم. چند کتاب را دیدم و ورق زدم و قیمت‌شان را پرسیدم. در بین صحبت‌ها از کتاب‌فروش پرسیدم: وضعیت کار و کتاب‌فروشی‌ات چطور است برادر؟ پاسخ داد: هیچ نپرس! چیزی برای شرح نیست. احمدولی که شغل‌اش کتاب‌فروشی بود، از وضعیت بد و اسف‌بار کتاب و کتاب‌خوانی ابراز نگرانی کرد و گفت؛ در صورتی‌که کتاب‌خانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها خَو/خواب باشد و جوانان کتاب نخوانند و تلاش نکنند، فاتحه‌ی وطن خوانده‌است.

با تغییر رژیم، اکثر فرهنگیان و اهل علم و معرفت، از وطن کوچ کردند و کسانی‌ هم که مانده‌اند، به‌دلیل نبود فضای گرم و انگیزه‌بخش و ضعف اقتصادی نمی‌توانند با کتاب زندگی کنند و با کتاب رشد کنند و این حالت بدترین و سیاه‌ترین جریان در یک جامعه است.

حیات الله رسولی

 

ما را در گوگل نیوز دنبال کنید

نوشتن نظر

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید