5 ثور 1403

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

تفاوت شعر از نثر و نظم

نویسنده: محمودجعفری

اهداف:

پس مطالعۀ این درس خواننده قادر خواهد بود:

  1. ویژگی‌های شعر را بیان نماید.
  2. نثر را در لغت و اصطلاح تعریف کند.
  3. نظم را تعریف نماید.
  4. تفاوت شعر و نظم را شرح دهد.

مقدمه

در جلسۀ پیش با تعریف شعر آشنا شدیم. گفتیم که برای شعر تعریف‌های زیاد ذکر کرده‌اند. آخرین تعریف شعر این بود: «شعر گره‌خوردگي عاطفه و تخيّل است كه در زبان آهنگين شكل گرفته باشد.» اکنون با توجه به تعریف‌های گذشته، ویژگی‌های آن را بیان می‌کنیم و به تعقیب آن، نثر و نظم را تعریف می‌کنیم.

ویژگی‌های شعر

برای شعر ویژگی‌های بی‌شماری را برشمرده‌اند. در این‌جا به مهم‌ترین این ویژگی‌ها اشاره می‌کنیم:

  1. عاطفه و احساس: عاطفه و احساس رکن اصلی شعر است. شعر بر پایۀ آن استوار می‌باشد. اگر عاطفه و احساس در شعر وجود نداشته، نمی‌تواند تأثیر لازم را بر شنونده و خواننده برجای گذارد. آنچه بر شعر معنا می‌بخشد همین عنصر عاطفه و احساس است. البته ممکن است عاطفه و احساس در نثر نیز وجود داشته باشد؛ اما جزء ارکان آن به حساب نمی‌آید.
  2. گریز از عقل و منطق: شعر از عقل می‌گریزد و منطق را نمی‌پذیرد؛ چرا که شعر مبنای شعریّت خود را از احساس و عاطفه می‌گیرد. وقتی عاطفه و احساس در شعر به اوج خود برسد عقل و منطق را کنار می‌گذارد؛ زیرا عقل و احساس هرگز نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند.
  3. استفاده از مجاز: شعر دارای زبان کنایی و مملو از تشبیهات و استعارات است. بدون پشتوانۀ کنایه، استعاره و تشبیه و مبالغه، شعر به نثر یا نظم تبدیل می‌گردد.
  4. داشتن شور جنون: شعر خاصیت از خود بیگانگی دارد. شاعر را از خود و اشیای پیرامونش بیگانه می‌سازد. به این خصوصیت، «شور جنون» لقب داده‌اند. پرویز آشوری می‌نویسد: شعر«سرشار از شور جنون است.» (فسایی، 1380: 8)
  5. ایجاز: ایجاز عنصر عمده و اساسی شعر است. منظور از ایجاز فشردگی در زبان و معناست. در شعر باید هردو نوع ایجاز (صوری و معنایی) رعایت گردد.
  6. ابهام: یکی از ویژگی‌های شعر ابهام است؛ زیرا هدف شاعر تنها بیان معنا نیست بلکه می‌خواهد از طرق مختلف برخواننده و شنونده اثر بگذارد. این اثرگذاری بدون استفاده از عناصری بدیع و بیان امکان‌پذیر نمی‌باشد.
  7. ساختار منظم زبانی: شعر ساختار منظم زبانی دارد. کلمات در ساخت به‌هم‌پیوسته معنا را می‌پروراند.
  8. ردّ قواعد دستوری: شعر تابع قواعد دستوری نیست. نهاد، گذاره، مفعول و متمم هرکدام تابع شکل بیان و گفتار می‌باشند. سرنوشت این‌ها را چیز دیگری از قبیل معیار‌های همنشینی، آهنگ کلمات، فضای عمومی، وزن، هماهنگی معنایی و… تعیین می‌کند.

نثرچیست؟

برای این که شعر را بشناسیم ناچاریم نثر را بشناسیم؛ چرا که گفته‌اند: «تعرف الاشیاء باضدادها». اشیا با ضدشان شناخته می‌شوند. از طرف دیگر با روی‌کار آمدن جریان شعر سپید، تفکیک شعر از نثر قدری دشوار گردیده است. چه‌بسیار نثر‌هایی که به نام شعر در مطبوعات به چاپ می‌رسند. از این‌رو ضروری است تا نثر را نیز تعریف کنیم.

نثر در لغت: دکتر منصور رستگار فسایی در کتاب «انواع نثر فارسی» به نقل از لغتنامه دهخدا نثر را این‌گونه تعریف کرده است: «نثر در لغت صفت عربی است به معنای پراکنده، سخن پاشیده و غیرمنظوم برخلاف نظم، و یکی از اقسام دوگانه سخن در مقابل شعر.» (فسایی، 1380: 4)

نثر در اصطلاح: برای نثر تعریف‌های متفاوتی ذکر کرده‌اند. بعضی گفته‌اند؛ «نثر کلامی است که وزن و قافیه نداشته باشد.» بعضی هم تعابیر متفاوت‌تری را برای نثر بیان کرده‌اند. دکتر حسین خطیبی نوشته است: نثر «کلامی [است] ‌که در آن مفاهیم و معانی با وضوح و روشنی و رسایی و با نظم فکر و منطقی بیان می‌شود و تنها وظیفۀ لفظ در آن بیان معناست. جُمَل با مراعات موازین دستوری با یکدیگر می‌پیوندند و معانی بی هیچ‌گونه قطع و انحرافی بیان می‌شوند و راست و مستقیم پیش می‌روند. وصل و فصل جمل، بر مبنای توالی افکار و روش طبیعی و قواعد مشخص زبان استوار است.» (خطیبی، 1375: 29)

تعریف نخست (کلامی ‌که وزن وقافیه نداشته باشد) شامل هرنوع نثر می‌شود؛ اما تعریف دوم تنها شامل نثر غیرگفتاری می‌گردد. نثر گفتاری را که بر بنیاد قواعد دستوری استوار نمی‌باشد، شامل نمی‌شود. خطیبی در این تعریف، روشنی، رسایی، نظم فکری و منطقی، رعایت قوانین دستوری، پیوند معنایی، وتوالی منظم و منطقی افکار را از شروط نثر به شمار می‌آورد.

ویژگی‌های نثر

با توجه به تعاریف ذکرشده و تعریف‌های دیگری که از نثر صورت گرفته، خصوصیات نثر را می‌توان این‌گونه برشمرد:

  1. نثر کلامی ‌است ساده و مکتوب، به‌هم پیوسته، با توالی جمله‌های روشن و مطابق قواعد زبان؛
  2. نثر عاری از قیود شعر (وزن و قافیه) است و در استفاده از صنایع لفظی و معنوی آزاد می‌باشد؛
  3. هدف نثر انتقال طبیعی فکر و اندیشه است؛
  4. الفاظ به‌طور طبیعی در جای خود قرار می‌گیرند؛
  5. نثر کاربرد عمومی ‌دارد. هرکس می‌تواند بنویسد؛
  6. نثر خالی از احساسات و عواطف می‌باشد (بجز نثر فنی).

 

نظم چیست؟

بعضی فکر می‌کنند «نظم» همان «شعر» است. هر کلامی که وزن و قافیه داشته باشد شعر خوانده می‌شود. در حالی که چنین نیست. در تعریف شعر خواندیم که شعر از عناصری چون عاطفه، تخیل، زبان و آهنگ ترکیب یافته است؛ اما نظم تنها از عنصر وزن و قافیه برخوردار می‌باشد. به این دو مثال توجه کنید:

در وطن گر معرفت بسیار می‌شد بد نبود

چارۀ این ملت بیمار می‌شد بد نبود (مظفری، 1393: 44، شعر از عبدالهادی داوی)

*

به دست باد سپردم عنان راحله را

بدان امید که یابم نشان قافله را (پیشین، 420، شعر از فضل‌الله قدسی)

این دو بیت دو کلام متفاوت است. در بیت اولی جز سخن و معنا و وزن و قافیه چیزی دیده نمی‌شود. از خیال و عاطفه خبری نیست؛ اما در بیت دوم عنصر خیال و عاطفه به خوبی نمایان است. ضمن این که وزن و قافیه دارد، معنا در لفافۀ خیال و عاطفه پیچیده شده و بر تأثیرگذاری آن افزوده است.

بنابراین میان شعر و نظم تفاوت آشکار است. از این جهت برای نظم تعریفی جدا از تعریف شعر ذکر کرده‌اند. در تعریف نظم آورده‌اند: «سخن موزون و مقفّی را نظم می‌گویند که در مقابل نثر قرار دارد.» (اقبالی اعظم، 1363: 14) در قدیم میان شعر و نظم تفکیکی وجود نداشت (رضایی، 1387: 1418). هر سخن موزون و مقفّی را شعر می‌دانستند و گاه هرگونه کلام منطقی ساختارمند را نظم می‌گفتند و بر آن «کلام منظوم» اطلاق می‌کردند. ابوهلال عسکری در کتاب الصناعتین، عبدالقاهر جرجانی در کتاب «دلایل الاعجاز و اسرار البلاغه» و قَلقَشَندی در کتاب «صبح الاعشی» کلام منظوم را اعم از نظم و نثر دانسته‌ و مشخصات کلام منظوم را این گونه برشمرده‌اند:

  1. لفظ و معنا باهم مطابقت داشته باشند؛
  2. نظم منطقی و معنوی در آن رعایت شده باشد؛
  3. الفاظ در مکان خاص خود قرار گرفته باشند.

بنابراین وقتی کلام منظوم گفته می‌شود مقصود از آن  کلامی است که از لحاظ لفظ و معنا مرتبط و متصل به‌هم باشد و به عبارت دیگر ارتباط لفظی و تناسب معنایی در آن رعایت گردیده باشد.

به نظر بسیاری از نویسندگان و محققان ادب فارسی، میان شعر و نظم و نظم و نثر تفاوت بلند وجود دارد. زهرا خانلری کیا به نقل از ارسطو می‌نویسد: «ارسطو شعر را در برابر نثر قرار داده و از شعر سخن موزون اراده می‌کند. در نظر وی شعر از وزن جدا نیست. اما میان شعر و  نظم فرق گذاشته است. اصل شعر را در معنا و مضمون می‌جوید و صورت شعر را که مقید به وزن و قواعد دیگر نظم است جزء ماهیت آن نمی‌داند و معقد است که بسیاری از سخنان منظوم را نباید از جنس شعر به شمار آورد.» (خانلری کیا،   : 301)

خودآزمایی

  1. برای هر ویژگی شعر یک مثال پیدا کنید و آن را توضیح دهید.
  2. نثر را در اصطلاح تعریف کنید.
  3. نظم را تعریف کنید.
  4. فرق نظم و شعر را شرح دهید.

منابع

  1. خانلری کیا، دکتر زهرا. (بی‌تا). فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
  2. خطیبی، دکتر حسین. (1375). فن نثر در ادب پارسی. چاپ دوم. تهران:  انتشارات زوار.
  3. رستگار فسایی، دکتر منصور. (1380). انواع نثر فارسی. تهران: انتشارات سمت.
  1. رضایی، عربعلی. (1382). واژگان توصيفي ادبيات (انگليسي-فارسي). تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.
  2. مظفری، سیدابوطالب. (1393). پایتخت پری‌ها. تهران: انجمن شاعران ایران.

خبرهای مرتبط

اهداف شعر – خبرگزاری فرهنگ (farhangpress.af)

منشأ شعر – خبرگزاری فرهنگ (farhangpress.af)

لینک کوتاه:​ https://farhangpress.af/?p=6583

2 پاسخ

  1. سلام یککی بکه توروخدا فرق متن موزن باشعر چیه؟من گیرهمینم از کجا بفهمیم متن موزون نوشتیم یاشعر؟

    1. متن موزون، نثری که دارای وزن و قافیه داشته باشد اما مثل شعر به بیت های مساوی، موزون و مقفا تقسیم نشده باشد. نثر خواجه عبدالله انصاری متن موزون است اما شعر نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات