Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

این کتاب ارزش‌مند را که دوستی از کابل به کتاب‌خانۀ سامانیان هدیه فرستاده است، خوش‌بختانه صبح روز پنج‌شنبه ۲۴ جوزا/ خرداد ۱۴۰۳ هجری خورشیدی، به دست آوردم.

«ژکفرنامه»، اثر بانو تمنّا توان‌گر، نخستین کتاب از رشته‌آثاری زیر عنوان «زنده‌پرست» و دربرگیرندۀ نوشته‌هایی از آگاهان مسایل فرهنگی، ادبی، هنری و رسانه‌یی کشور و منطقه دربارۀ گوشه‌های گوناگون زنده‌گی و کارنامه‌های دوست گرامی‌ام، جناب استاد ژکفر حسینی، است که در تابستان سال روان (۱۴۰۳) هجری خورشیدی از سوی انتشارات برگ در ۴۷۲ صفحه به قطع رقعی با شماره‌گان یک‌هزار نسخه در چاپ‌خانۀ مسلکی افغان در کابل به چاپ رسیده است.

بانو تمنّا توانگر، شاعر، داستان‌نویس و کارگردان تیاتر، زادۀ سال ۱۳۷۰ هجری خورشیدی در شهر هرات و عضو انجمن قلم افغانستان و نویسندۀ چندین مجموعۀ شعر و داستان است و استاد ژکفر حسینی فرزند حاج محمّدنبی، شاعر، نویسنده، هنرور و روزنامه‌نگار معاصر بلخ و زادۀ ۱۳۴۶ هجری خورشیدی در روستای شاه‌انجیر ولایت بلخ و عضو انجمن نویسنده‌گان بلخ و انجمن قلم افغانستان است.

در زیر نوشتۀ خود را دربارۀ استاد ژکفر حسینی که در صفحه‌های ۵۹ تا ۶۱  کتاب «ژکفرنامه» به چاپ رسیده است خدمت دوستان گرامی می‌گذارم:

«با جناب ژکفر حسینی از همان آغاز گام‌گذاری شان در گستره‌های ادبیّات و هنر آشنایی دارم. هنگامی که در سال ۱۳۶۹ هجری خورشیدی به سمّت رئیس انجمن نویسنده‌گان بلخ به کار پرداختم، ایشان به عنوان رئیس کانون نویسنده‌گان جوان بلخ در این انجمن با من در یک دفتر هم‌کار شدند. نخستین مجموعۀ شعرش را به نام «فصل سبز» در همان سال منتشر کرد، امّا شخصیّت فرهنگی ژکفر تنها به شاعربودن او خلاصه نمی‌شود. او افزون بر این‌که یک شاعر نوگرا است، یک طنزپرداز نیرومند نیز است و در پهلوی آن هنرمند رسّام، عکّاس، نقّاش و خوش‌نویس و به همین‌گونه خبرنگار و گزارش‌گری ژرف‌بین. نشریّۀ «خواهر، برادر؛ سلام!» را که در سال‌های هفتاد خورشیدی در بلخ نشر می‌کرد، در آشفته‌بازار رسانه‌های آن روزگار، یکی از جدّی‌ترین و پرخواننده‌ترین نشریّه‌های کشور بود و حتّا در میان هم‌میهنان مهاجر ما در ایران نیز خواهنده و خواننده داشت. او بیش‌ترین حق را در نزدیک به سی سال گذشته بر شاعران و نویسنده‌گان جوان بلخ و کشور ما دارد؛ زیرا به تعبیر ایرج میرزا، دست نوگامان شعر و ادبیّات را در همۀ این برهۀ زمانی گرفته و آن‌ها را پابه‌پا برده است تا شیوۀ راه‌رفتن را به ایشان بیاموزد؛ از ره‌نمایی حضوری گرفته تا چاپ و نشر آثار آنان. در سال‌های پسین کار طرّاحی روی جلدِ بیش‌ترین آثار نویسنده‌گان و شاعران سرزمین ما را با تازه‌ترین معیارها و روش‌های هنری انجام می‌دهد و در ضمن به‌ترین عکس‌های هنری را از چشم‌دیدهای خود و روی‌دادهای پیرامون خود فراچشم مان می‌گذارد. من شمّه‌یی از کمال ارادت خویش را به این دوست فرهیخته و یار هنرور خویش در یکی از سروده‌های خود بازتاب داده ام که برای حُسن ختام در زیر برای خواننده‌گان این سطور پیش‌کش می‌کنم:

شکار آهوان لحظه‌ها

وه، تو را – نام خدا – ایزد چه خوش‌بین آفرید!

زنده‌گی را و جهان را باید از دید تو دید

 

هرچه زیبایی‌ست – ژکفر! کفر می‌گردد اگر

گویم – از نقّاش هستی کِلک تو بِه‌تر کشید

 

آهوان لحظه‌ها هر قدر هم باشند رم

هیچ نتوانند از تیر نگاهانت رهید

 

می‌شود آیا، بگو! دیوانه‌گی‌ها مرا

نیز در زنجیر قابی با مهارت درکشید؟

 

می‌شود بر روی پشتیِ کتاب زنده‌گیم

طرحی از نو ریخت با رنگِ گُل و نور و نبید؟

 

می‌شود آیا، بگو عکسی هم از آینده کَند؟

می‌توانی دید چیزی را که باشد ناپدید؟

 

دوربین ژرف‌بینت را بگردان سوی من

گیر عکسی از دل پُرعشقم و پُر از امید

 

لحظه‌های شادی‌ام را ـ تا که جاویدان شوند –

باید از تصویربرداریِ تو جانی دمید

صالح‌محمّد خلیق

بلخ – تابستان ۱۳۹۸

لینک کوتاه:​ https://farhangpress.af/?p=10507

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *