نگاهی به آثار محمدیوسف آیینه

62
محمدیوسف آیینه
بهار کابل

نویسنده: محمود جعفری

مقدمه

حدیث دل به زبان فرشته می‌‏آرم

به آب شعله سخن‌‏ها نوشته می‌‏آرم

آیینه ‏‏از پیش‌کسوتان شعر نو نیمایی در افغانستان است. برخی آن را نخستین ‏شاعر نیمایی‏‌سرای افغانستان خوانده‌‏اند‏‏. او در سال 1299 خورشیدی در شهر کابل زاده شد. پدرش یعقوب نام داشت. اصالتاً از تیره نورزایی قندهار بود. در لیسه نجات درس خواند. پیش از‏‏ این‏‏‏‏که دوره‏ لیسه را به پایان ببرد، مکتب را ترک گفت؛ اما هیچ‏‌گاه دست از آموزش برنداشت. زبان‌‏های آلمانی و انگلیسی را فراگرفت و دربارۀ تاریخ، فلسفه، خبرنگاری و ادبیات مطالعه کرد.

پس از‏‏ این‏‏‏‏که بر زبان‌‏های آلمانی و انگلیسی تسلط یافت، دست به ترجمه زد. آثاری از گوته، ژان کو، ژان کوکتو، نیکولاس، لینا، خانم سیتول انگلیسی، ‏هامسون نروژی، یوزف ‏ای‏‏‌شندروف، تور گانیف و تو شینکوی روسی را ترجمه کرد و در مجله کابل به نشر رساند.

آیینه جدا از آموزش و تعلیم، فعالیت‌‏های قابل توجهی در عرص‏‏ۀ پژوهش، رسانه‏‌داری و امور فرهنگی نیز انجام داد. به عنوان نمونه می‌‏توان به ‏‏این‏‏‏ موارد اشاره کرد: مدیر مسئول مجله برگ سبز، مدیر عمومی ‏نشرات مطبوعات، مدیر موزیم، مدیر کتابخانه، مدیر عمومی ‏سینما، جریده و صحنه شهرداری کابل، مدیرمسئول مجله کرهنه وزارت زراعت، رئیس سمعی و بصری وزارت اطلاعات و کلتور و رییس اطلاعات و کلتور مزار شریف.

مقالات اجتماعی و انتقادی زیادی هم نوشت که در مطبوعات وقت به نشر می‌‏رسید. او ‏بسیار از مقالات انتقادی خود را به نام‏‌های مستعار آ، نمک، چشم، شیشه و ترازو منتشر می‏‌کرد.

آیینه پس از کودتای کمونیستی در سال 1357 خورشیدی به پشاور مهاجرت کرد و بعد از پیروزی مجاهدین دوباره به کابل برگشت. با سقوط کابل به دست طالبان باردیگر آوارۀ دیار غربت گردید. تا‏‏ این‏‏‏‏که ‏در 3 حوت 1380 خورشیدی در سن 85 سالگی در شهر پشاور دیده از جهان فروبست و به ابدیت پیوست. جنازه‌‏ا‏ش را به کابل انتقاد دادند و در «شهدای صالحین» دفن کردند.

آثار محمد یوسف آیینه

از محمدیوسف‌‏آیینه‏‏ چهار اثر به چاپ رسیده است: تار، بستان‏‌صفت، نوای عشرت و نقش قدم. سه اثر نخست، در دسترس نیست. تنها «نقش قدم» در اختیار خوانندگان قرار دارد.‏‏ این‏‏‏ کتاب به همت محبوبه حقوقمل (خواهرزادۀ آیینه) در سال 1393 خورشیدی در 197 صفحه در کابل به زیور طبع آراسته گردید. ‏در آغاز کتاب تقریظ‌‏هایی از ادبیار زرینگر، پرتو نادری، سیدخلیل‌‏الله‏ هاشمیان و محبوبه حقوقمل نیز آورده شده است. «نقش قدم» گزینه‌‏ای‏‏ از سروده‏‌های‏ آیینه‏‏ در قالب‏‌های مختلف می‌‏باشد. ‏‏این‏‏‏ می‏‌رساند که شاعر قالب‌‏های زیادی را تجربه کرده است. در تمام قالب‏‌ها تجربه‏‌های ‏خوبی ‏‏از خود به نمایش گذاشته است. شعرهایی که در «نقش قدم» گرد آمده‌‏اند همه نشان می‌‏دهند که شاعر در هرقالب کوشیده تا بیان و زبان و محتوای خاص مطابق با آن قالب را اختیار نماید.

در غزل شاعر، رویکرد تصوفی و عاشقانه دارد. بی‏‏‌وفایی و ‏ناپایداری دنیا محتوای اصلی غزل‌‏های او را‏‏‏ تشکیل می‏‌دهد. زبان غزل‏‌ها نیز ساده، روان و صمیمی‏ است. تصنع‏‌گرایی در آن دیده نمی‌‏شود. حضور تکنیک‌‏های زبانی را نیز شاهد نیستیم. سیر عادی جریان غزلِ دهه 30 و ‏40 در آن تعقیب می‏‌شود. واژگان مورد استفادۀ شاعر همان واژگان کلاسیک است. با‏‏ این‏‏‏که از عناصر تخیل به خوبی‏‏ استفاده شده، اما آن کشفی را که در شعرهای دهه 50- 60 وجود داشت، در این غزل‏ها ‏نمی‏‌بینیم. در برخی از جاها شاعر ‏به شکل آشکار از حافظ ‏متأثر شده است. مانند:

هرچند که در میکده‌‏ها راه ندارم

گر مفت رسد می‏ به من، اکراه ندارم

بسیار بگردیم و نیابیم سراغت

عجز است بساطی که در آن آه ندارم (شعر دل آگاه)

گاهی نیز به سراغ بیدل رفته و رنگ بیدل ‏را گرفته است:

طفل اشکم را خموشی می‏‌شود زنجیر پا

سرمۀ شام اسیران در صدای گریه است

چون سپند از داغ هجران نغمۀ سوزی بساز

ناله‌ ‏اند‏‏ر کوی او حاجت‌‏روای گریه است (شعر بهای گریه)

در کل، غزلیات ‏‏این‏‏‏ مجموعه از شفافیت، سیّالیّت و زیبایی خاصی بهره‌‏مند‏ند‏‏. جز چند مورد، سایر سروده‏‌ها از یکدستی خوبی ‏‏برخوردار‏ند‏‏. ‏احساس چندگانگی، زیاد به نظر نمی‌‏رسد. کار دندان‏‌گیری هم که قابل تأمل باشد، سراغ نداریم.

اما ‏در قالب‏‌های قصیده، قطعه، ترکیب بند، ترجیع‌بند، مستزاد، مخمس و مثنوی، تفاوت‌‏های چشم‌گیری نسبت به شعرهای شاعران در همین دوره دیده می‏شود. ‏به نظر می‏‌رسد شاعر در‏‏ این‏‏‏ قالب‏‌ها بیشتر به دنبال محتوا و بیان آلام و رنج‌‏های خود و جامعه‌‏اش بوده تا سرودن شعرهای ناب ‏و نغز. از‏‏این‏‏‏‏‌رو در‏‏ این‏‏‏ قالب‌‏ها با شعرهای مناسبتیِ ‏بسیاری برمی‏‌خوریم. مطالعۀ‏‏ این‏‏‏ سروده‏‌ها به خوبی ‏‏آشکار می‌‏سازد که شاعر هیچ‏‌گاه در صدد ‏ایجاد یک حادثه در زبان شعر خود نبوده است؛ بلکه همواره کوشیده تا دردهای پنهان جامعه را آفتابی‏‏ بسازد. مثلاً مناسبت‏‌هایی چون انقلاب و جهاد، نوروز، غم غربت و مهاجرت، شرح حال جامعه و نابسامانی‏‌های آن روزگار، محتوای مرکزی سروده‌‏ها را شکل می‏‌دهد. شاعر تا آن حد پیش می‏‌رود که گاه ‏شعرش به یک شعار سیاسی تبدیل می‏‌شود.

جهاد و جنگ اسلام است با الحاد و استکبار

ترا فرمانبری تاکی، کنون فرمان‌روا برخیز

به مال و جان و شمشیر و قلم رو فی ‏سبیل‏ الله

اگر پای جهادت نیست با دست سخا برخیز (شعر پیام شاعر)

این سروده ‏و سروده‌‏های نظیر آن، بیشتر پیام‌‏های سیاسی‏‌اند‏‏ که در قالب موزون ارائه شده‏‌اند‏‏. شاعر ‏در ‏‏این‏‏‏ سروده‌‏ها به دنبال کشف، ‏تصویرهای تازه و… نبوده است؛ بلکه هدف او انتقال پیام به مخاطبان اصلی ‏خودش بوده است. شاعر در اکثر سروده‌‏هایی که در قالب‏‌های غیر غزل، رباعی، دوبیتی و نو، سروده شده‌‏اند‏‏، خود را موظف به رعایت قوانین موجود در ادبیات نمی‏‌داند. ‏او معتقد است که هنر و ادبیات ابزاری ‏اند‏‏ که در خدمت محتوا قرار دارند. قانون و قاعده تا زمانی احترام و حرمت دارند که مانع خودشگوفایی معنا و محتوا نگردد. او خود، در یکی از سروده‏‌هایش کسانی را که به شعرهای مغلق و پیچیده روی آورده‌‏اند‏‏ مورد انتقاد قرار می‌‏دهد و با اعتراض و کنایه می‏‌گوید:

خوشا بر نظم‏‌پردازان خودکار

که هریک را هنر بالای فن هست

ادیبی‏‏ آسمان و ریسمان‏‌باف

ظریفی، کش سخن نو، یا کهن هست

نه گوینده نه خواننده بفهمد

«خط سوم» درینجا ممتحن هست (شعر دورویه)

بدین صورت محمدیوسف‏ آیینه‏‏ برخلاف غزل، در قالب‌‏هایی چون قصیده، قطعه، مستزاد، ترکیب بند، ترجیع‌بند و مخمس ‏به موضوعات اجتماعی با زبان کاملاً آزاد و بی‏‏‌پیرایه روی می‌‏آورد. گاه تا آن‏حد در ‏‏این‏‏‏ بیان جلو می‏‌رود که سروده‌‏ها حالت شخصی و شعاری پیدا می‌‏کنند. صورت طبیعی ‏خود را از دست می‏‌دهند و به یک شعر طولانی منجر می‏‌شوند. نام‌‏های اشیا، اشخاص و جای‏‌ها (مانند راکت، میدان، لوگر، جنرال، کمیسار، مسعود، یما، یوسف، ‏جاوید و همایون) بدون هیچ پالایش زیبایی شناسانه در شعر جا باز می‌‏کنند و توصیف‌‏های پی در پی وارد قلمرو شعر می‌‏شوند.

در کل، شعرهایی که در‏‏ این‏‏‏ قالب‌‏ها سروده شده‌‏اند‏‏ بیشتر شرح حال وضعیت اجتماعی جامعه‌‏اند‏‏. درد غربت، وطن‌‏گرایی، مقاومت و جهاد، فقر و تنگ‏دستی، آخرت‏‌گرایی، حق‏‌پرستی، پوچی دنیا، صلح  و مبارزه با کمونیسم مضامین اصلی این سروده‏‌ها را تشکیل می‏‌دهند. در‏‏ این‏‏‏ شعرها زبان رویکرد نوگرایانه دارد، ‏ساده و روایی است. واژه‏‌ها، نیز نزدیک به زبان معمول می‏‌باشند‏‏ و در بعضی از جاها ‏‏از واژگان کهنه و نو ترکیب یافته است. عناصر خیال، دیدنی و قابل رؤیت‏‌اند‏‏. توصیف رکن عمده در شعر محسوب می‌‏شود. البته پند و حکمت نیز گاهی در آنها راه پیدا کرده است. شاعر با آوردن حکایت و قصه به تأثیرگذاری آن افزوده است.

اما دوبیتی‏‌ها و رباعی‌‏ها، در ادامۀ غزلیات شاعر قرار دارند. زبان فخامت خویش را حفظ کرده است. همان مفاهیم و اصطلاحات غزل در رباعیات و دوبیتی‌‏ها نیز دیده می‏‌شود. تفاوت عمده‌‏ای‏‏ که میان غزلیات و رباعیات و دوبیتی‌‏های شاعر وجود دارد، در ذکر ‏نام‌‏های تاریخی، نام جای‏‌ها و افراد است. در رباعیات و دوبیتی‌‏ها اسطوره‏‌گرایی بیشتر به نظر می‏‌رسد. ‏همچنین بازتاب موضوعات اجتماعی ‏رباعیات ‏و دوبیتی‏‌های شاعر را به‏‌روزتر و نوتر ساخته است. با‏‏ این‏‏‏‏که زبان حالت کلاسیک را دارد لیکن معنا چیز دیگری است؛ بجز فلسفه و عرفان:

هم کاسه و کوزه را فلک شکسته

هم گردن ما فلک به چیز بسته

هر چند خرابیم و غریبیم و فگار

روزی شود ‏‏این‏‏‏ قوم پریشان رسته؟ (شعر امید)

اما شعر نو؛ شعر نو، هم به این دلیل ‏‏‏که نخستین تجربه در افغانستان است و هم به دلیل لطافت‌‏های زبانی و زیبایی‏‌شناسانه، قابل تأمل و درخور توجه است. سروده‌‏هایی نو و نیمایی که در مجموعه شعر «نقش قدم» گرد آمده‌‏اند‏‏، از لطافت‏‌های شاعرانه سرشارند و طبع بومی ‏آنها خواننده را به وجد می‌‏آورد. توصیف‌‏های زیبا، دنیایی از زیبایی را به خواننده تحویل می‏‌دهد. به ‏‏این‏‏‏ شعر ببینید:

نوبهار سال

وقت کارماست

بیل و کلند و داس

در کنار ماست

سبزی زمین

خرمی ‏باغ

مزد دست ما

در بهار ماست

قلبه را پیش ‏می‌‏بریم باز… (شعر نوبهار)

فضای شاد و عاشقانه در زبان روایی خصلت عمدۀ شعرهای نو‏‏ این‏‏‏ مجموعه است. بازنمایی طبیعت، استفاده از اسطوره‌‏های تاریخی و ‏بومی، نام مکان‏‌ها و افراد از دیگر ویژگی‌‏های ‏‏این‏‏‏ شعر‏ها محسوب می‏‌گردند. آنچه بیش از همه شعرهای نو‏‏ این‏‏‏ مجموعه را شیرین‌‏تر ساخته، تجربی ‏‏بودن آن‏هاست. وزن و موسیقی داخلی در‏‏ این‏‏‏ سروده‌‏ها بیش از همه آن را دلپذیرتر کرده است.

بادها، از آسه‌‏مایی

می‌‏نشیند، روی دریا

سبزه‌‏ها

از خاک رسته،

لاله‏‌ها، بیرون زده از کوهساران

باغ و صحرا، سرخ و زرد و ارغوانی

می‏‌فروشد، شور عشق و نوجوانی

مرغکان با خوش نواها

پرفشان پایین و بالا

آهوان، از لانه جسته

ژاله‏‌ها مانند مروارید رخشان

قطره‏‌ها غلتان به زلف بید مشکین

از نسیم صبحگاهی، آب پرچین (شعر بهار کابل)

نتیجه

خلاصه ‏‏این‏‏‏‏که مجموعه شعر «نقش قدم» ‏با ارایۀ بسیاری از کارهای محمدیوسف ‏‌آیینه،‏‏گام بزرگی در جهت معرفی شعرهای او به حساب می‏‌آید. بدون شک اگر‏‏این‏‏‏ تلاش صورت نمی‌‏گرفت،‏ آیینه‏‏ همچنان در‏هاله‌‏ای‏‏ فراموشی باقی می‏‌ماند و کمتر کسی یافت می‏‌شد تا سروده‏‌های او را از اوراق پراکنده‏‌ای‏‏ که در دست نیستند، جمع‏‍‌آوری نماید.

 

تذکر:

این مقاله برگرفته از مقاله بزرگ‌تری است که در پیشگفتار کتاب «بهار کابل» به کوشش نویسنده در سال 1397 خورشیدی توسط انتشارات تاک به نشر رسیده است.

 

 

ما را در گوگل نیوز دنبال کنید

نوشتن نظر

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید