نوروز شناسی
محمودجعفری
مقدمه
جشن نوروز یکی از کهنترین رسمهای مردم افغانستان است. پیشینۀ تاریخی آن به حدود پنج هزار سال پیش برمیگردد. مردمان افغانستان، ایران، پاکستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقزستان، ترکمنستان، ازبکستان، و … از گذشتههای دور تا به امروز، نوروز را گرامی میدارند. مردم افغانستان در ولایتهای مختلف نوروز را جشن میگیرند. «جشن گل سرخ» یکی از جشنهای معروف افغانستان است که همهساله در مزارشریف برگزار میشود. عدم آشنایی با این پیشینۀ تاریخی و فلسفۀ برگزاری این جشن باستانی و ملی سبب شده است تا شماری، نسبت به آن انگشت انتقاد بلند کنند و آن را بازمانده آیین زرتشتی بدانند. از اینرو لازم دیدیم که یک نگاه تاریخی به ریشهها و فلسفه و دامنه رواج آن در افغانستان داشته باشیم.
مفهوم واژۀ نوروز
واژۀ نوروز از دو بخش «نو» و «روز» تشکیل شده است. در زمان ساسانیان به دو معنای عام و خاص به کار میرفت. در معنای عام اسمی بود برای آغاز اعتدال بهاری و سال نو مدت پنج روز دوام مییافت و در معنای خاص به روز ششم حمل با نام «خردادروز» اطلاق میگردید. ایرانیان باستان نوروز را معادل «ناواسرِدا»(یعنی سال نو)، سغدیان مترادف «نوسارد» و خوارزمشاهیان معادل «نوسارجی» به کار میبردند. نوروز در اصطلاح موسیقی یکی از آوازهای ششگانه است: نوروز بزرگ، نوروز بیاتی، نوروز خارا، نوروز خردک، نوروز صبا، نوروز عجم، نوروز کوچک، نوروز کیقبادی و نوروز رهاوی. در اصطلاح صوفیه نوروز عبارت است از عالم تفرقه.
در لغت نامۀ دهخدا آمده است: «نوروز مطلق روز اول سال است به هر برج و هر روز که افتد.» دهخدا، 1385: 3061)
واژۀ لاتینی نوروز به صورتهای مختلف نوشته شده است؛ بخش اول آن با املای No ،Now ،Nov و Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz ثبت شده است. دکتر احسان یارشاطر آن را به شکل Nowruz نوشته است. همین املا در نوشتههای یونسکو به کار میرود.
وجه تسمیه
در اینکه چرا این روز را نوروز نامیدند، نظریات گوناگونی ابراز شده است: ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» مینویسد:
«نخستین روز است از فروردینماه و از این جهت روز نو، نام كردند؛ زیـرا كه پیـشـانی سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج روز، همه جشنهاست و ششم فروردینماه نوروز را بزرگ دارند؛ زیرا كه خسروان بدان پنج روز حقهای خشم و گروهـان بگزارندی و حاجتها روا كـردنـدی، آنـگاه بدین روز ششم خلـوت كردندی، خاصگان را و اعتقاد پارسـایان اندر نـوروز نخستین آن است كه اول روزی است از زمانه و بدو فلك آغازید گشتن.» (Sunday, March20 2005/http://chemidanid.blogspot.com)
و در «آثار الباقية» ابوریحان بیرونی میخوانیم: «برخی از علمای ایران میگویـند: سبـب اینكـه ایـن روز را نـوروز مینامند این است كـه در ایـام تهمورث صـائبه آشكار شدنـد و چون جمشید بـه پادشاهی رسید دین خود را تجدید كرد و این كار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز را كه روز تازهای بود، جمشید عید گرفت.» (همان)
در نوروزنامۀ منسوب به خیام آمده اســت: «سبب نهادن نوروز آن بوده است كه چـون دانستند كه آفتاب را دو دور بـوده یكی آن سیصد و شست و پنج روز و ربــعی از به اول دقیـقه حمـل باز آید، بـه همان وقت هر روز كه رفته بود بدین دقیـقه نتواند آمدن چـه هـر سال از مدت همی كم شود، چون جمشــید این دو را دریـافت، نوروز نام نهاد و جشــن آیـین آورد. پـس از آن پادشاهـان دیـگر مردمان بدو اقتدار كردند.» (همان)
زمان نوروز
در اینکه کدام روز، نوروز است اختلافات زیادی موجود میباشد:
- هخامنشيان: هخامنشیان نوروز را از 21 حوت تا 19 ثور تجلیل میکردند. مطابق شواهد موجود کوروش دوم، بنیانگذار هخامنشیان، در سال ۵۳۸ ق. م، نوروز را جشن ملی اعلام کرد و پس از آن در زمان داریوش یکم این جشن همچنان ادامه یافت. وی همچنان به مناسبت نوروز سکهای را از جنس طلا در سال 416 ق. م ضرب نمود که یک سوی آن سربازی را در حال تیراندازی نشان میدهد.
- اشكانيان وساسانيان: اشکانیان و ساسانیان معتقد بودند که نوروز در ميان فصول سال در حال گشت میباشد. گاهی در یک فصل و گاه در فصل دیگر واقع میشود، و هرچهار سال یکبار از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) به تأخیر میافتد. جشن نوروز در دوران اشکانیان به مدت چند روز (اقلاً شش روز) برگزار میگردید. پنج روز اول را نوروز عامه و روز ششم را نوروز خاصه (یا خردادروز) میگفتند. در روزهای نوروز عامه دهقانان، روحانیون، نظامیان، پیشهوران و اشراف به دیدار شاه میرفتند و مشکلاتشان را نزد وی مطرح میساختند و جواب میگرفتند. در روز ششم نزدیکان شاه به حضور وی میشتافتند. البته در کنار نوروز یک روز دیگر نیز تجلیل میگردید که از آن به «مهرگان» یاد میکردند.
در دورۀ ساسانیان نیز از نوروز تجلیل میگردید. در این روز رسم و عنعنات خاصی را اجرا میکردند. بنا به روایتی، «در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمیکردند. [اعتقاد داشتند که] هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز به عنوان عیدی متداول شد.» (ویکی پیدیا)
- عهد هند و اروپايي: در زمان هند و اروپایی اول تابستان (سرطان/ حمل) را به مناسبت روز نوروز تجلیل میکردند.
- بخش كهن اويستا: در اویستا اول حمل نوروز خوانده شده است.
- سلجوقيان: سلجوقیان اول حمل را مصادف با اعتدال بهاري (یعنی تحويل آفتاب به برج حمل) میدانستند (این روز بنابرتقویم میلادی برابر میشود با 21-22 مارچ). به همین خاطر جلالالدين ملكشاه سلجوقي دستور داد تا تقويم جلالي را مطابق اول حمل بسازند. از آن پس اول حمل آغاز سال نو خورشیدی گردید و این جشن در آسياي ميانه، قفقاز كه تاريخ ميلادي دارند نیز برگزار ميگرديد
منابع
دهخدا، علیاکبر. (1385). فرهنگ متوسط دهخدا، به کوشش دکتر غلامرضا ستوده و دکتر ایرج مهرکی، چاپ اول، جلد دوم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- Sunday, March20 2005/http://chemidanid.blogspot.com
ادامه دارد