خبرگزاری فرهنگ؛
بخش اول: زندگی و مسیر هنری
۱- از چه زمانی متوجه شدید که طنز و نویسندگی میتواند مسیر حرفهای شما باشد؟
جواب: از همان وقتی که فهمیدم با یک جمله میتوانم یک جمع را از سکوت مرگبار به خندهٔ رستگاری برسانم. همانجا فهمیدم این کار یک استعدادِ خدا دادی است.
۲- چه کسی یا چه رویدادی بیشترین تأثیر را در شکلگیری نگاه طنز شما داشته است؟
جواب: بیشترین تأثیر را زندگی روزمره گذاشت، راستش مردم طوری رفتار میکنند که انگار همهشان نویسنده کمکی مناند! کافی است نیم ساعت بیرون بروی، یک کتاب طنز آماده برمیگردانی.
۳- در کنار نویسندگی، گویندگی را هم تجربه کردید؛ این دو چه ویژگی مشترکی دارند و چه تفاوتی؟
جواب: شباهتشان این است که در هر دو باید طوری حرف بزنی که آدمها با خوشحالی گوش دهند؛ تفاوتشان این است که در نویسندگی اگر اشتباه کنی نسخه را میزنی دور و از نو مینویسی، ولی در گویندگی اگر اشتباه کنی نسخه را مردم میزنند دور و از نو عوضت میکنند.
۴- آیا خاطرهای از شروع کار در رسانه دارید که هنوز برایتان فراموشنشدنی باشد؟
جواب: یادم نمیرود اولین بار که روبهروی میکروفن نشستم، حس کردم دارد بازجوییام میکند. چند ثانیه بعد فهمیدم نه، فقط روشن است و منتظر صدای من. از همان روز با هم رفیق شدیم.
۵- اولین اثر طنزی که نوشتید یا اجرا کردید چه بود و واکنش مردم چگونه بود؟
• جواب: یک متن کوتاه که نصفش طنز بود و نصفش توجیه اینکه چرا طنز نشده. مردم از همان نیمهٔ دوم بیشتر خوششان آمد!
۶- مسیر شما در طنزپردازی چه چالشهای خاصی داشته است؟
جواب: بزرگترین چالش این است که همیشه یک نفر هست که میگوید: «این طنزه؟!» و شما باید ثابت کنید که بله… طنزه، فقط شوخیاش پیچیدهتر از سرعت پردازش شماست.
بخش دوم: طنز، رسانه و خلاقیت
۷- اغلب آثار شما بر اساس واقعیتهای اجتماعی ساخته میشوند. چگونه واقعیت را پیدا و به طنز تبدیل میکنید؟
جواب: واقعیت معمولاً خودش را پیدا میکند! کافی است فقط نگاهش کنی و یک درجه بچرخانی، طنز مثل پیچاندن رادیوست؛ ایستگاه همان است، فقط تنظیمش را عوض میکنی.
۸- آیا تا به حال با محدودیت یا سانسور مواجه شدهاید و چگونه بر آن غلبه کردهاید؟
جواب: بله، طبیعی است. من هم مثل بقیه؛ فقط یاد گرفتم وقتی یک در بسته شد، دو تا پنجره باز کنم. یکی برای جریان هوا، یکی برای طنز!
۹- طنز اجتماعی گاهی با نقد اجتماعی همراه است؛ برای شما مرز بین خنده و نقد چیست؟
جواب: مرزش خیلی باریک است، ولی خوشبختانه من بوت مناسب راه رفتن روی این مرز را خریدهام!
وقتی مردم میخندند و همزمان فکر میکنند، میفهمم درست قدم برداشتهام.
۱۰- گویندگی با طنز چه تفاوتی با نویسندگی دارد؟
جواب: در نویسندگی همهچیز تحت کنترل است. در گویندگی یک درصد همهچیز طبق متن پیش میرود و ۹۹ درصدش بداههگویی است! مخصوصاً وقتی مجری باشی.
۱۱-چه تفاوتی میان واکنش مردم به آثار نوشتاری و آثار شنیداری شما دیدهاید؟
جواب: در متن، مردم لبخند میزنند و در صوت، مردم از ته دل میخندند… چون لحن، مکث و شیطنت صدا کار خودش را میکند.
۱۲- اگر یک پیشنهاد برای کسانی که میخواهند وارد طنزپردازی یا رسانه شوند دارید، آن چیست؟
جواب: طنز یعنی مشاهده، نه شوخیسازی، اول خوب نگاه کنید، بعد خوب بخندید، بعد تازه بنویسید.
۱۳- آیا تا به حال پیش آمده که خودتان بخندید به چیزی که نوشته یا گفتهاید؟
جواب: بله! اگر خودم نخندم، مردم چرا باید زحمتش را بکشند.
بخش سوم: زندگی شخصی و خودشناسی
۱۴- شما در کدام شهر یا منطقه متولد شدهاید؟
در ولایت کابل به دنیا آمدم ولی از ولایت میدان وردک می باشم.
۱۵- اگر یک روز تمام مردم دنیا فقط به آثار شما گوش کنند یا بخوانند، دوست دارید چه پیامی از شما دریافت کنند؟
جواب: اینکه دنیا آنقدرها هم جدی نیست؛ ما هستیم که زیادی جدیاش گرفتهایم.
۱۶- زمانی که خسته یا ناامید میشوید، چگونه خودتان را شارژ میکنید؟
جواب: با نوشتن چند خط طنز درباره همان چیزی که خستهام کرده. طنز انتقام شرافتمندانه من است.
۱۷- اگر یک جمله کوتاه درباره زندگی خودتان و فلسفهی زندگیتان داشته باشید، چه جملهای خواهد بود؟
جواب: «آدم اگر نتواند به خودش بخندد، بقیه حتماً این کار را برایش انجام میدهند.»
۱۸- مهمترین ویژگی یک دوست یا همکار خوب در نگاه شما چیست؟
جواب: صداقت و شوخطبعی، اگر این دو نباشد، پروژه به جای طنز تبدیل میشود به تراژدی.
۱۹- چه کاری هست که هنوز دوست دارید در حوزه طنز یا رسانه تجربه کنید و نشده؟
جواب: ساخت یک برنامه طنز تعاملی که مردم در لحظه وارد شوخیها شوند؛ یک جور بازی، برنامه
مجری: سپاس از اینکه وقت تان را در اختیار ما گذاشتید.
مهمان: تشکر از شما



