سعید قربانی و امکان تجربه معنا از طریق نقاشیهای بیکلام
مقدمه: کلکسیونر بهمثابه جستوجوگر معنا
در جهانی که بهسرعت بهسوی مصرف و فراموشی حرکت میکند، هنر گاه واپسین پناهگاه برای تأمل، ایست و مکاشفه است. در این میان، چهرههایی پدیدار میشوند که فراتر از نقشی تجاری یا نمایشی، بهدنبال خلق یک میدان تأملی از طریق هنر هستند. یکی از این افراد، سعید قربانی است؛ متولد مشهد در سال ۱۳۶۲، مدیرعامل هلدینگ بینالمللی سپاس در دبی و از جمعآورندگان برجسته آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی در خاورمیانه.
او بیش از ۱۱۰ تابلوی بزرگ از آثار فریدالله ادیبآیین، هنرمند چندوجهی افغانستانی، را گردآوری کرده و در فضایی خاص در دبی نگهداری میکند. اما این گردآوری، تنها یک عمل مادی نیست؛ بلکه حرکتی بهسوی ساختن یک حافظه تصویری-مفهومی از جهان معاصر است.
تصویر قربانی
نقاشی انتزاعی: زبان خاموشی که معنا را برمیانگیزد
تابلوهایی که قربانی برگزیده، زبان روشنی ندارند، اما دقیقاً در همین فقدان زبان صریح است که امکان تجربه معنا پدید میآید. سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی، برخلاف جریانهای بازنماییگرایانه، نه بازتاب واقعیت بیرونی، بلکه نوعی شیار درونی از ذهن و احساس انسان است.
در این سبک، رنگ نه نشانه است و نه تزئین، بلکه خود واقعیتی زنده است. فرمها ناپایدارند، خطوط از قاعده سرپیچی میکنند و این بینظمی ساختیافته، انسان را وامیدارد به سکوت، به مکث، به تجربهی چیزی که نه دیده، نه شنیده، بلکه حس شده است. گردآوری چنین آثاری، نیازمند نگاهی است که به درون اثر نفوذ کند، نه فقط به سطح آن خیره بماند.
مجموعه بهمثابه بافتار ذهنی
قربانی با ساختن این کلکسیون، نه یک گالری تزئینی، بلکه نوعی بافتار ذهنی پدید آورده است؛ فضایی که در آن، آثار به یکدیگر پاسخ میدهند، مکمل میشوند و در سکوت خود، نوعی گفتوگو را آغاز میکنند. این مجموعه، جهان خود را دارد؛ جهانی که زمان در آن کندتر میگذرد، در آن حضور جسمانی بیننده، با لایههایی از تجربه شهودی درمیآمیزد.
در این جهان، نقاشیها به پرسشهایی پاسخ نمیدهند، بلکه خود به پرسش تبدیل میشوند. پرسش از معنا، از حضور، از بینهایت، از عبور زمان، و از نسبت انسان با خویشتن.
زیباییشناسی کلکسیون: انتخاب بهمثابه اندیشیدن
در هنر، انتخاب خود نوعی داوری است؛ و در مورد کلکسیونر، انتخابهای پیدرپی تبدیل به نوعی جهانبینی میشود. سعید قربانی، با تمرکز بر سبک خاص و هنرمندی با نگرش ترکیبی چون ادیبآیین، به ما نشان میدهد که کلکسیونداری برای او تنها گردآوری نیست، بلکه معماری نگاه است.
او آثار را نه بر اساس شهرت هنرمند یا جریانهای بازاری، بلکه بر اساس پیوندی درونی میان اثر و معنا انتخاب میکند. این روند بهگونهای شکل میگیرد که گویی هر تابلوی انتخابشده، قطعهای از یک پازل مفهومی بزرگتر است که در ذهن او جریان دارد.
نتیجه: سکوتی پر از گفتوگو
مجموعه هنری سعید قربانی، بهجای آنکه فضایی برای نمایش صرف باشد، به میدانی برای زیستن تجربهی بیمیانجی هنر بدل شده است. او با تأسیس چنین فضایی، از هنر استفاده نکرده؛ بلکه به هنر مجال داده تا خودش سخن بگوید. این سکوت آکنده از رنگ و فرم، همانجاییست که مخاطب مدرن بار دیگر با خود روبهرو میشود؛ بینیاز از واسطه، بینیاز از تفسیرهای تحمیلی.
در جهانی پر از صداهای توخالی، مجموعهی او یک دعوت است: دعوت به ایستادن، دیدن، و زیستن با چیزی که فراتر از واژههاست.